
فاجعه ...
به تو عادت دارم، مثل پروانه به آتش،
مثل عابد به عبادت و تو هر لحظه که از من دوری،
من به ویرانگری فاصله می اندیشم در کتاب احساس واژه فاصله یک فاجعه معنا شده است
تو توانایی آنرا داری که به این فاجعه پایان بخشی.
دنیا ...
من ازین دنیا چی میخوام...
دوتا صندلی چوبی، که منو تورو بشونه واسه ی گفتن خوبی
من ازین دنیا چی میخوام...
یه وجب زمین خالی، همونقدر که یک اتاقک بشه خونه ی خیالی
من ازین دنیا چی میخوام...
یه جعبه مداد رنگی، میکشم رو تنه دنیا رنگ خوبی و قشنگی
من ازین دنیا چی میخوام،که بتونم
بردارم بزر محبت واسه بارداری باغچه
من ازین دنیا چی میخوام، دوتا بال برای پرواز
برم تا روز تولد برسم به فصل آغاز
کاشکی ...
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم...
هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم...
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره...
هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره...
شانه هایت ...
نگاه ...
روز های بی خاطره...
رفتی و خاطره های تو نشسته تو خیالم ، بی تو من اسیر دست آرزو های محالم
یاد من نبودی اما من بیاد تو شکستم، غیر تو که دوری از من دل به هیچ کسی نبستم
هم ترانه یاد من باش بی بهانه یاد من باش
وقت بیداری مهتاب عاشقانه یاد من باش
اگه باشی با نگاهت میشه از حادثه رد شد، میشه تو آتیش عشقت گر گرفتن بلد شد
اگه دوری اگه نیستی نفس فریاد من باش
تا ابد تا ته دنیا تا همیشه یاد من باش
برگ تنها...
بوسه ی باد خزونی با هزار نامهربونی زیر گوش برگ تنها میگه طعمه ی خزونی
برگ سبز و تر و تازه رنگ سبزش می بازه
غرق بوسه های باد و وحشت روز های تازه
میکنه دل از درخت و میشه آواره ی کوچه، کوچه ای که یادگاره روزهای رفته و پوچه
میشینه گوشه ی کوچه چشم به آسمون میدوزه
میکنه یاد گذشته دلش از غصه میسوزه
زیر سایبون مهتاب...
زیر سایبون مهتاب روبروی تو نشتم
یه بغل قافیه داشتم که بگم عاشقت هستم
از کجا باید شروع کرد زبونم بند اومد انگار
صدای قلبم رو بشنو منو به ستاره نسپر
از یه عمر همین یه لحظه، لحظه ی زندگی ماست
من امروز عاشقم کن تا هنوز دیروز فرداست
يک پنجره براي ديدن
يک پنجره براي شنيدن
يک پنجره که مثل حلقه ي چاهي
در انتهاي خود به قلب زمين مي رسد
و باز مي شود به سوي وسعت اين مهرباني مکرر آبي رنگ
يک پنجره که دست هاي کوچک تنهايي را
از بخشش شبانه ي عطر ستاره هاي کريم
سرشار مي کند
و مي شود از آنجا
خورشيد را به غربت گل هاي شمعداني مهمان کرد
يک پنجره براي من کافيست
اي کاش زندگي را...
و به تصادفي خواهد مرد
و من رها شده ام در بادها.
من
فرشته ي کودک خوش گماني بوده ام
در پي سيمرغي بي نشان
که نشاني خانه ام را گم کرده ام
...
اي کاش زندگي را مجال مردني بود
روزي از روزها
خواهم افتاد و خواهم مرد
اما مي خواهم هرچه بيشتر بروم
تا هرچه دورتر بيفتم
تا هر چه ديرتر بيفتم
هرچه ديرتر و دورتر بميرم
نمي خواهم حتي يک گام يا يک لحظه
پيش از آنکه مي توانستم برم و بمانم ،
افتاده باشم و جان داده باشم
تنهایی ...
غمگین دیدارم ...
:: موضوعات مرتبط: اس ام اس عقشی، ،
:: برچسبها: اس ام اس روزعقش,
